
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته

پناه حرم یه مادری داره به صورتش میزنه

مادر از طراوت برگ گل تو نمونده نشون

من میخوام به پات تمنا بیارم

روضه

پا میکشی روی زمین شده شکسته کمرم

از کار عشق این گره بسته وا نشد

در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری

چشمان تو ادامه شب های فاطمه

علوی میمیرم مرتضوی میمیرم

منم قطره تو دریایی

ما را کشانده اند به میخانه حسین

ظهر عاشورا حرم کربلا به دعای مادرم کربلا

ذکر امیر المومنین

دریای عشق همدم ساحل نمی شود بی نقل یار

بلند شو اینجوری با من تا نکن

روضه

گفتم به خود یا که خبر از ما نداری
