
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


بر سر سفره تو جیره خوارم

از وقتی که یادم میاد سایه ی روی سرمی

دل یک بام دارد دو هوا گه مدینه میرود گه کربلا

قصه قصه هیزم نیست

کربلا کربلا کی می طلبی منو

برای زنده بودن تنها بهونمی تو

بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران

دلها شده دوباره پریشان مادرم

همه از فداییان زینب

وای مادر حسین یه نیگا کن به نوکر حسین

دلت خونه توی این خونه

ز پا افتادم و در خود شکستم

آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود

ام ابیهای پیمبر شسته می شد

مهر تو مستدامه نوکریت از خدامه

اسمتو نگیر از صدای من

سیه پوشیده باغ و سرو و سنبل

دوباره مرغ دلم آشیانه می خواهد
