
آرشیو مطالب سیدمجید بنیفاطمه


در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری

افسرده ام و رفته ز تن تاب و توانم

یاس بوی مهربانی می دهد

مادر از طراوت برگ گل تو نمونده نشون

اگه میشه نفس بزن

میدان نبرد تو میان در و دیوار

یا زهرا بودی همیشه یار من

ای پدر بنشین و با من

من تو رو دارم هیچی نمی خوام

اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

شب دیدار بود هر شب جمعه

خون جگر افتاده و پشت درب خانه در خطر افتاده

سینه زنا بسم الله

از وقتی که یادم میاد سایه ی روی سرمی

بابامون یه پهلوون

روضه پایانی

اگه راه خونتو بلد نبودم

روضه
