
آرشیو مطالب حسین سیب سرخی


دم نبود و آدم نبود و عالم نبود علی بود

غم و غربت تو چشم هاشه

شبای غم و غربت و اندوه و ملال مولاست

الهی قسمتم باشه زائر کربلا باشم

کوفه شده زار و حزین

یک زینب و یک قافله

یا حیدر یا حیدر

این چشم ها براه تو بیدار مانده است

شام غمم سحر شده

رسیده شب آخر عمر مولا

چهره ماه کوفه در خسوف خون

کوفه عزا گرفته

یه بار دیگه غصه و غم خونه دل را در زد

علی سر سلسله ی انبیا

این ندا آمد از جبرئیل یا اهل العالم

کوفه شد دریای ماتم

از اوج فلک دلم نوایی بشنید

علم سرخ روی گنبد تو
