
آرشیو مطالب حسین سیب سرخی


وسط روضه تو قد کشیدن

منم و داغ غم تو

بازویت را به زمین میکشی و میکشی ام

لب گودال خواهر افتاده

من اونم که پای عشقت جونشم میده

تو دلم دوباره غوغا شده

لب ما و قصه زلف تو چه توهمی چه حکایتی

همین که بهتری الحمدلله

خنده کنان می روم

میبینم مادر تو رو تو بستر

ای کاش کربلا بودم همراه شما بودم

آمدم دنیا برای دیدن روی علی

موجی رسید و هیبت دریا تکان نخورد

ممنون از این که آمدی آقای ما شدی

شوریده و شیدای توام

ضریح شیش گوشه تو کاشکی دستمو بگیره

قبول كن كه شبیه حصیر افتادی

مدح امیر المومنین
