
آرشیو مطالب نریمان پناهی


میریزه رو صورتت اشک چشام

میزنم صدات چه لذتی داره

لرزه بر دست من و پیکر تو میلرزد

یه خرده آب طفل رباب

هرگز نرود از نظرم

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است

همراه بابایی هم قد سقایی

علی المحروم من ماء الفرات واویلا

ای کشته فتاده به هامون حسین من

ارباب سلام من به پیکر تو

روی لبم واویلاست

دل چو گیسوی تو ای یار به هم میریزد

ای کشته فتاده به هامون حسین من

میزنم صدات چه لذتی داره

برادر جان سلیمان زمانی

باز دل بی تاب من

نگاهی بکن به آه دلم

زینت دوش نبی
