
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


بین حجره است و کسی نیست به دادش برسد

خیابان در خیابان فکر میکردم

تو کرم آقا زبون زدی

دعای مجیر

روزه دار چشمای حسنم

تا که دستم پر از تماشا شد

نفس به سینه مقدم به آه خواهد شد

از حریر خیمه در ناب بیرون آمده

طاقت بیار خدای ما بزرگه ای اصغر

یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است

بعد یه عمری آزار داره برای دیدار آماده میشه

مراسم احیا

دوباره دلتنگی دوباره حسرت

روضه

کم کم هلال ماه به شوال میرسد

منو به عشق حسین عاقبت اسیرم کردی

به من عاجز و بیچاره کمک کن آقا

روضه
