
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


مستمندیم و نگاه کرمت ما را بس

در حسرت تو خون شده چشم نگار ها

روضه

چی به غیر این حسین حسین ها میمونه

ای زبان از فراق یار بخوان

روضه

از فراقت چشم هایم غرق باران می شود

روضه

میگن به پای هم پیر شین از قدیم

زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست

روضه

جمعه شد تا باز جای خالی تو حس شود

ای منجی دلهای خزان دیده کجایی

هلال یک شبه بر نیزه دلبری داری

روضه

مناجات

چه شبی می گذرد در دل پنهان تنور

سرد است بی حضور نگاهت هوای ما
