
آرشیو مطالب سیدمهدی میرداماد


آفتاب عمرت لب بومه

فاطمیه آمد و دست مرا زهرا گرفت

در کوچه پا به پای علی یا علی مدد

یا علی روحی لروحک الفدا

به تنهایی و غربت خویش دل من اگر خو بگیرد

یاد شب های توسل کرده ام

دم آخر وصیتی دارم ای علی جان به خاطرت بسپار

یکی مثل من قطره یکی مثل تو دریا

الهی فلک دیگر نگردی

راضی به هر قضای خدا میروی علی

الا که صاحب عزای تمام غم هایی

روضه

بارونی تر از یه بارونم

دل من اگر خو بگیرد ولی تاب این غم ندارد

از ازل فاطمه مادرم بوده

می رسد نان شب ما از دعای فاطمه

این نوکریمون نیست برای حالا

ارباب سینه زنم به عشق تو هر شب
