
آرشیو مطالب سیدمهدی میرداماد


دارد زمان آمدنت دیر می شود

اینقدر بین رفتن و ماندن نمان، بمان

ای وای ای وای وقت عزای عالمه

ای آسمان عاطفه پرواز بی کران

بی تو فضای روضه چه دلگیر می شود

کعبه شده سیه پوش

چی میشه تو فاطمیه از غم و غصه جون بدم

خدا نکرده مگر قصد جان من داری

در خلوت بستر ز پا افتاده ای و نیمه جانی

در سینه ام ز دوری تو غیر آه نیست

اباعبدالله حبک نعمتی

گریه کن برا خودت

بی ذکر و علی صومعه و دیری نیست

مرغ دلم پر میزنه دور و بر ایوان طلا

اشک غریبی چکیده بوی جدایی وزیده

عمریست با عنایت تو گریه میکنم

گذرم باز در خانه ارباب افتاد

فاطمه برخیز و زینب دخترت را ناز کن
