
آرشیو مطالب سیدمهدی میرداماد


عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را

رو خاک زندون دست و پا میزدی

آقا تویی غریب شهر کینه

در سایه سار کوکب موسی ابن جعفریم

عمریه خونه تو مهمونم

دلم گرفته دوباره این شبا برا حرم گرفته

صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین

زندان رواق روشنی شد

زیر بار کینه پر پر شد ولی نفرین نکرد

پشت میله زندونم

چقد سخته که بیافتی رو پهلوت پا بزارن

می شود بر شانه ی لطف پریشان گریه کرد

بزار بیام کربلا با دعای نوکرا

خوشا آن غریبی که یارش تو باشی

اگر که فیض دعای تو شاملم گردد

هفت آسمان در دست های مهربانت بود

میخونم دعا بین گریه ها

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم
