
آرشیو مطالب سیدمهدی میرداماد


بر سلسله اسیرم

بچه بودم که شدم نذر چشات امام رضا

گرچه کویری دریا رو داری

کرببلا نبر ز یادم

این گرد و خاک چیست که در آسمان رهاست

بود آخرین لحظه عمر من

خداحافظ ای شهر آزار ها

چه می شود که شبی بشنوی صدایم را

چیکار کنم آقا با این پریشونی

ای تو جگر گوشه آل کسا

برادر ببین شکسته شدم

تو همه عشقای دنیا به خدا حسین و عشقه

پرستوی مهاجر تو این قفس چی میکشی

نباشد فراقت باورم

در محن من روح تن من

نمی تونم روی خاک ها گلم رو پرپر ببینم

تنها بدون تو در انتظار محنت فردا بدون تو

مرو که کوچه برای پرت خطر دارد
