
آرشیو مطالب محمود کریمی


ای شرف عالم و آدم سلام

رباب می دهد ندا بای ذنب قتلت

گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما

علی رفته از هوش که تیرگوش تا گوش گلو رو دریده

گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما

گریونم تا خیمه ها پر میزنم

سیدالعشاق گفت عشق از آن من است

میان میدان بلا حلقه زدند اشقا

جسمت زخمی مانده برخاک

میون شعله ها آه میزد یکی صدا آه

پیش پای خودش به خاک افتاد

کارخودش و عشق مثل همیشع کرد

من کیم چون پاکبازان در پاکان میکنم

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج

بیشتر مثل مجتبی شده ای

توی هفت آسمون یا حسین ولی

من غیر از تو تو این عالم ندیدم

پدرش صاحب علم بود
