
آرشیو مطالب محمود کریمی


دل و دلدار، حسین است حسین است حسین

حسین وای

بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما

گر زبان عشق دانی لیلی و مجنون یکی است

پای من از ره شده پر آبله واویلا

منی که روز و شب از اشک چاره می نوشم

در کنده شد از جا و سر شعله زدن داشت

مادرم فاطمه است این حرف خود زهراست

سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد

اشک میریزم برات ای فدای اشک هایت

ای کشته دور از وطن وای

شاد کن جان من که غمگین است

ما بهر ولای تو خریدیم بلا را

باز کابوس سراغ پسری آمده است

دیگه حرفام اشاره است

مرغ پریده دلم خدا خدا کند

ای دل دلشکستگان عاشق ومبتلای تو

دلتنگیام مونس زخمای دل دیروزه
