
آرشیو مطالب روح الله بهمنی


روضه پایانی

دل من اصلا کاری با میخونه نداره

دلم حسین عاشق دلبریته

ما سینه زنان

ذکر نزول عطا یا حسن و یا حسین

آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده

گرد حرم دویده ام

روضه

بنبی عربی به رسول مدنی

هر جایی که اسم کریمه

راحت شدم دیگه آخر

آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود

بزار بابام از سفر بیاد

شب که میشه آبله پاهام میسوزه

اربابم مجنونم و میدونی

ز خانه ها همه بوی غذا میامد

دل بی تاب من به سیاهی بیرق

بارون اشک من آب فراته
