
آرشیو مطالب مهدی اکبری


حالا نمیشه برگردیم، حالا که دلم آشوبه

حال ما دیوانگان ماه محرم بهتر است

واسه بین الحرمین دلتنگم

اشک از چشام میباره و دلم گرفته

یه دل یه دنیا غم داره میکشه منو

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

می تو اون می نابه

یه روز از این سرگذشت بهت خبر می رسه

چه شبها که حرمو میون رویا می بینم

بابا این رخت و لباسم خنده داره

عمریه روضه برات ارباب بی سر میگیریم

کنج خرابه خسته خستم

گداتو یاری کن برام یه کاری کن

منو میزد تو رو میزد

اربابم باز سلام من همون رعیتم

در کنار این طبق میمیرد امشب دخترت

دفتر شعرمو ورق میزنم

این شبا بی تاب بی تاب بی تابم
