
آرشیو مطالب مهدی اکبری


شروع هر روز من با نامت

به دست خسته من قدرتی بده

دوست دارم حسین

مثل بارون چکیدن عشقه

زیر علمت امن ترین جای جهان است

بیا با من هم سخن باش

راس تو میرود

همه ی قافیه و شعر به هم می ریزد

منم و هوای تو

بی قرار بی قرارم

حسی به جز حس نوکر ندارم

ارباب گرفته ز من بی سر و پا دست

نخل بین الحرمین چوبه دار منه

گودال قتلگاه غوغاست

بسم الله به نام کربلا

ماه رباب آروم بخواب

غفلت اگر که دامن ما را رها کند

دیوانه ام ای ساقی عاقل نشوم هرگز
