
آرشیو مطالب مهدی اکبری


منم و هوای تو

جان به تنت هست

ای وای زینب محیای زینب

خون گریه میکنم بر ساعت غریبی

با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار

ذکر حسین

تو ساده میروی از دست ما

تحت لوای زینبم

منم این یه ساعته روضه برام سعادته

دست گداییمون سمت کرمته

من از هیچکی بجز تو آقا خیری ندیدم

غبطه می خورم هر شب به حال اهل بکا

خرابه و تنهایی

کربلا منو نبردی دنیامو ازم گرفتی

وای وای امون از این جدایی

بگیر جان مرا بر همین تراب حسین

برگشتم با قلب مضطر

بلند مرتبه شاهی پیکرت افتاد
