
آرشیو مطالب مهدی اکبری


آسمونه فرش این میخونه

هر چه من بد میکنم با من مدارا میکنی

اینها کجا پدر ز سر تو حیا کنند

نوا نوای حسینه

مجنون رقیه ام و به خود می بالم

بابا بگو کجایی سخته جدایی

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

ذکر لالایی شبا حرم

بی وفا بارون جات خالی بود کرب و بلا بارون

از همون بچگیام نوکرم

همه زندگیمو میدم

خوب میدانم که اینجا از کسی سر نیستم

حسین جان، جان آقا

کربلا منو نبردی دنیامو ازم گرفتی

گودال قتلگاه غوغاست

بسم الله به نام کربلا

بی قرار بی قرارم

ارباب گرفته ز من بی سر و پا دست
