
آرشیو مطالب مهدی اکبری


مجنون رقیه ام و به خود می بالم

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

نوا نوای حسینه

ذکر لالایی شبا حرم

اینها کجا پدر ز سر تو حیا کنند

به عشق تو همیشه در جنونم

آقا کاری واسه چایی ریزت

تو رب الارباب منی

آهای خدای عالمین

ای غمت نوشینی رویای من

اول هر سخن بود کلامم

تو که امیری دستم میگیری

من به هر قیمتی باشه پرچمتو نگه میدارم

از حرم برام بگو

از حرم برام بگو

به چشمات بندم ز دل دل کندم

بلند مرتبه شاهی پیکرت افتاد

چادر ببند بر کمر و انقلاب کن
