
آرشیو مطالب مهدی اکبری


عمو بیا نفس نمونده توی سینه ام

نوه ی یل خیبر اومده

ای عمو یتیمم بابا ندارم

خوش ام که شدم نوکر سرای حسین

من تو رو دوست دارم بی تو من بیچاره ام

یه چیزی هست توی قلبم

تا باد به موی سرت افتاد دلم ریخت

واضح نوشتم...

رفته عقلم از دست می زدم و شدم مست

ما یادمان نیست ولی راستی حسین با درد غربت تو کجا آشنا شدیم

لالا لالا عزیز مادر

پس از تو اشک عالم را بگیرم

یا نده عادت به خودت هیچ کسی رو تو رو خدا

ای ولی نعمتم عشق زی قیمتم

چقد از دل تو رو صدا کردم

نزار تو غربت بمیرم به پای عشقت آقا اسیرم

مادری که داغ شیش ماهه دیده

عمریه روضه برات ارباب بی سر میگیریم
