
آرشیو مطالب حسین سیب سرخی


بی تاب دلم عشق و صفا میخواد پرواز سوی کربلا میخواد

جز نوکری به درگه میخانه شما کاری بلد نبودم

الهی که چراغ روضه هات روشن باشه

بهر دفاع پای الم آمده است این همه سرباز حرم

قتله گاه دخترت شد شام ویران

زینت بابا تویی عشق را معنا تویی

حیرتم که چه وصفی کنم به شان علی

کاروان حسین آمده در کربلا تا سر و جان دهد به پای قالو بلی

قافله اومده و کربلا مهمان داره

آمده در دشت جنون خیمه زده قافله فاطمیون

سلام ای جواب سلام خدا

با حلال مه، محرم گشته آغاز ای حسین

آقا ممنون از این که دست مرا هم گرفته ای

نوکر خوبی نبودم خودمم میدونم آقا

بدرفاطمه نور کلامی سید الشهدا

دل به غم مبتلا شد شورا و غوغا به پا شد

تو دل گریه کنا حرارت حسین

وسط روضه تو قد کشیدم لطف تو بوده به جایی رسیدم
