
آرشیو مطالب حاج منصور ارضی


به لبش جونش رسیده و میاد

اومد از حجره بیرون

آمد از راه و کشیده است عبا را به سرش

بی آمدن تو شب ما را سحری نیست

روزی شبیه روز تو هرگز ندیده ام

ای خفته در صحرا

درمانده ام به پای شکسته توان ببخش

حسین ای سر جدا

چرا ز درد بترسم اگر دوا دارم

تشنه لب عالمین یا ابتا یا حسین

در بین جاده ها

دست گرفتاران به دامانت رسیده

ثارالله دو طفل غم نصیبیم

یا حسین لبیک یا حسین

دریا به چشم گریه کنان تو شبنم است

سختی هجر کشیدیم وصالی بدهید

قاسمم ای سرو دل جوی حسن

به خاک یاس مدینه خاکم
