
آرشیو مطالب مهدی سلحشور


باز از سینه دلم با دل خون

هر نفس با دل و جان

میبینه تو غربت گودال

میری و میکشی خواهرت رو

آیه های حضور ، می وزد از خیام

انا قتیل العبرات

منی که کبوترم

از همان روز که از دامن مادر زادم

خرامان می روی به سوی قتلگه

دعا کن که گلی پرپر نمیرد

اگه کرب و بلا رو ندیدم

من از اون وقتی که هست توی یادم

حرم خاک کف پای حسین است

سلام بابای خوبم قدم رو چشای من گذاشتی

عمه مهمونم اومد

بانگ جاء الحق

می شود ماه ما در آسمان کامل

علمارو بردارین رو شونه بگذارین
