
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


روضه

فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد

مثل بارون پای اشکام میباره غربت چشمام

نرو بمون دلیل اشک و آهم نشو

مدح امیر المومنین

هر وقت دل بهانه یاد تو را گرفت

جاده رفیق راه مرا زیر پا گرفت

روضه

روضه

مادر مادر وای مادر

خبر رفتنت اومد تا که شنیدمش مردم

دلشکسته شدم دلبرم رفت

توی تموم تکیه هامون فاطمه جان علم داری

نور با آینه وقتی متقابل باشد

عیدی رسیده است که در آن امید نیست

اذان ظهر میگفتند اما حس و حالش ظاهرا رفته

آسمون پریشون بود زمین حیرون بود

سایه زده دست خزون رو سر یاس خونمون
