
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


ای همنشین غربت پنهانی دلم

فرازی از صحیفه سجادیه

اللهم رب شهر رمضان

خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده

من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند

یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم

شعله و شراره قلب پاره پاره

شرم دارم که کنم پیش تو رازی ابراز

اللهم رب شهر رمضان

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

اگر کشتند چرا آبت ندادند

با دلی زار و شکسته دختری تنها و خسته

اللهم رب شهر رمضان

تا شفا بگیری آخر پای بستر تو

پر میکشی ز لانه ما چون کبوتری

فرازی از صحیفه سجادیه

من نگویم مرو ای ماه برو

اللهم رب شهر رمضان
