
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


دستمو گرفتی محکم آهی از دلت کشیدی

ما شیعه ایم و شیعه مولا شدن خوش است

کی میدونه مدینه چی با این دل من شد

محبت زهراست دین من

بیا که با تو به دلها قرار برگردد

محبوبه پیمبرم از دست می رود

روضه

من الذی ایت منی

ای ذکر آشنا ریحانة النبی

میون مردم من سرم بالا

من بی تاب غم های تو

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

روضه

در این غروب آخر بین الحزن به من

بعد بابام روی لب من و تو لبخند نیومد

عمرم چرا بستی تو چشماتو

پا میکشید و محضرش را پاک میکرد

از گریه هات دلم خیلی پریشونه
