
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


بلند می کنم از سوز سینه آهم را

گریه های مخفیانه غسل و تشییع شبانه

لرزه به دست حیدر کرار افتاد

با جای خالی تو دلم پر از خون شده

بین روضه می شود حس چون حضور فاطمه

دلداده باید بود و از دلدار باید خواند

اگر که راهی پشت دری مواظب باش

خدا به خیر کند در شراره افتادی

خدایا مادرم کجاست

سبد سبد بیارید

فاطمیه شد و دوباره دل خونم

سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد

یا مولاتی یا زهرا

نوکری شغل شریفی است

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

بیایید بریم مدینه صدا میاد تو کوچه

در کوچه چه بد بال و پرت خورد به دیوار

اشکاتو پاک کن پسرم مرد که گریه نمی کنه
