
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


غرق خون شد از داغ تو قلبم

کی میگه عاشقی کار پروانه نیست

بعد یک غسل شبونه

غم های تو برای من

مثل آفتاب لب بوم شدی

از بس گندم دستاس کرد

زهرا آتش مزن به جانم

قصه عمرم می رود امشب رو به پایان

صلی الله علی الباکین علی الحسین

تو که از یاد بردی در قفس

روضه

بگید چاووش بخونه که غم از دل امون برده

به یک نگاه تو بیمار می شود دل من

روضه

چشمامون چه بی قراره

آسمون تا دنیا آوار

غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود

وقتی ز نگاهت خبری داشته باشم
