
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


دو چشمش بسته اما درد دارد

یا مولاتی یا فاطمه

روضه

بنویسید مرا یار اباعبدالله

اگر کشتند چرا آبت ندادند

بگید چاووش بخونه که غم از دل امون برده

داره خودش رو میزنه

ای نوای تو بر لب میروی نیمه شب

این گل طاها است که پرپر شده

بعد بابام روی لب من و تو لبخند نیومد

روضه

این جمعه هم رفت و خبر از تو نیامد

ابکنی وابک للیتامی

یا فاطمه الزهرا یا انسیه الحورا

خواهش کنم که باز بمانی نمی شود

چه کنم درد و بلای تو به جانم چه کنم

من اسیر غربتم زهرا تو زنجیرم نکن

من تو رو دارم هیچی نمی خوام
