
آرشیو مطالب محمود کریمی


ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم است

چه سخته عاشقی ندونه خونه دلبرش کجاست

روی تو تلالو خود مادره

در مقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است

با رفتنت خالی مکن دور و برم را

برو برو شرت رو از این کوچه کم کن

روضه

داری میمیری شب آخر

یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من

چشم من برات بهاریه

از کار من گره نگشاید کسی مگر دست گره گشای تو یا ثامن الحجج

خوشا آن غریبی که یارش تو باشی

بیش از سوختن نمی خواهم

شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید

بر این همه کبودی و خراش

بند نعلین علی در و گوهر

ای که در دست خود داری کلید عرش اعلی

پیش ما گریه میکنی بانو
