
آرشیو مطالب محمود کریمی


شده تموم مدینه غوغا

ز دست اهل مدینه چه خون جگر شده ام

وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست

از سینه دگر آه شرر بار نکش

ای که در دست خود داری کلید عرش اعلی

آن که با خاک درت کام لبش بردارد

یه دل پرپر برا من

لیت شعری این استقرت بک النوی

قدم قدم با هر دم

کم کم ببین تنهاییم را تو غربت غروب صحرا

چون زل زدن آخر شیری به شکارش

آه ای نازنین برادر خفته به خون برادر

سقا کاری کن علی اصغر بی تابه

گرد حرم دویده ام

برگرد ای توسل شب زنده دار ها

یه شبی با غم بابا

با پا زدند بر در و در را صدا زدند

ای به فدایت همه جان جهان
