
آرشیو مطالب محمود کریمی


روی لبت تبسم داری بین چشمات

نگاه مبهمی امشب به آسمان داری

وای مادر وای

کی دلشو داره مادرو نیمه جون ببینه

گرچه پر از دردم علی علی علی

ذکر ملک یا فاطمه

درمانده چهره من در حسرت نگاهت

این روزهای آخر عمرت بیا بخند

چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود

سوزم و سازم و ناید ز درون فریادم

نفس به سینه مادر

شب شهادت زهرا به اذن خود مولا

وا اماه

یک طفل اما مریمش طفل دبستان

از گریه نا امیدم دردم دوا نگردد

دامن کشان رفتی

از تو آسمون چشات یه ستاره افتاده

برخیز که شور محشر آمد
