
آرشیو مطالب حسن خلج


صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

آی اگر دست پدر بودی به دستم

عمه حلالم کن خیلی زحمتت دادم

کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید

علی جان ای امام من پریشانی چرا

مو که افسرده حالم چون ننالم

حسین جان با داغ تو چو مریم مصلوب مانده ام

ای آفتاب آینه دار جمال تو

روضه

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

اینجا کجاست بزم عزایی که سوخته

جز داغ تو هیچکس مرا پیر نکرد

از یار خود جدا شدن آسان نیست

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

روضه

هیچکس فکر نمیکرد بیفتی از پا

نسیم روضه وزیدن گرفت از مویت

دادت خدا هر آنچه از آن خوب تر نداشت
