
آرشیو مطالب حسن خلج


بیا یک جرعه شیدایی بنوشیم

دست خدا در خلقت زهرا چه ها کرد

سوگند به هر سه آیه اعطینا

نخل زردم جوانه می خواهم

دیگه چی بگم از نامردی زمونه

ابر بارونی و من دل کویرم بی بی جون

مدینه حلقه در گوش صدای ناله مولاست

آمد آن عباس میر صادقان

برخیز از این صحرا

بهار آمد بهار من نیامد

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

تا حب علی مرا بود در رگ و پوست

هزار جمعه رسید و نگار ما نرسید

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی

دل من در تب و تابه

گاهی خیال می کنم از من بریده ای

عمریست به هجران تو من حوصله کرده ام
