
آرشیو مطالب مهدی سلحشور


هوایی میشه باز دلم از روضه ها

دوباره قصه تاریخ می شود تکرار

امیر دلها شه کربلا

حیدر که هست پس تو چرا کار میکنی

دیدی زده بالای دری پرچم زهرا

پلکای تو عزاداره بارون غصه میباره

تا که هیزم ها به دست عده ای شر گر گرفت

آیینه تمام نمای خدا علی

مشک بر دوش به دریا آمد

یاد دارم پدر به من میگفت

اللهم رب شهر رمضان

میون دلم آشوبه و ترس از شب تنهاییه

مراسم احیا

هنوز زنده ام و فرصت رهایی هست

کجاست اهل دلی که نگاه ما بکند

شد قسمتم در محضر تو

ناخورده لبم جام ولای تو زدم

مناجات التائبین
