
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


روضه

روی حرفاش از بابام علی

آه سایه غم زد اجل روی سر من

علی بیا به برم که راهی سفرم

خواهی اگر زیر و رو کنی زمین و زمان را

بسوی ما بنما دلبرا نظر گاهی

اجر رسالت ادا شد تو کوچه های مدینه

جگرم خون و دلم سر به گریبان علی

جونم و کف دست میگیرم

دخترت از پا نشسته

اگر ز قافله دوری خوب میدانی

از غم تو یا حسین همیشه دلم بی قراره

اگر کشتند چرا آبت ندادند

بی تو بهارم خزونه

روضه

دلم ز دوری رویت بهانه میگیرد

حالا که رفتی مادر

تو را به زمزمه و اشک های مادرتان
