
آرشیو مطالب محمدرضا طاهری


ماجرای کربلا شرح بلای زینب است

ای امام بی کفن بنگر کفن پوشم حسین

زمان زمان عجیبی است یار ما به کجاست

در هر دو جهان قبله من روی حسین است

روضه

دم بسترت تا میام و میشینم

روضه

فاطمیه با شور و غوغا

دیده وا کن تا که اشکم را ببینی فاطمه

تا به کی محجور از یاری یا زهرا مدد

در خونه رو نگاه می کنم

ما که با هم یه روز از عالم بالا اومدیم

تو را به زمزمه و اشک های مادرتان

این دل شب که نشستی بغل بستر زهرا

سر تا پای من مست رخ ماه حسینه

ای جان من هر چند دیگر نیمه جانی

یابن الحسن بیا که دلم غرق ماتم است

میروی و از غمت دارم به لب این زمزمه
