
آرشیو مطالب مهدی سلحشور


قلم در دست میگیرم اما ذهنم پریشان است

روضه

ای دلبر و دلدار ما یا حسین یابن زهرا

تو حضور گریه هام

منظر دلهای ماست کرببلای حسین

از همان روز که از دامن مادر زادم

ای بانوی با وفا خدیجه

الهی قلبی محجوب

شب اشک و شب آهه

گر چه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم

شب مهتاب اومد

از غم مظلومی شده شیعه غمگین

بین گلوی مرد خسته بغضی غریبونه نشسته

ای دختر خیر البشر زهرا یا زهرا

نسل رودی زاده دریا

المنة لله که دلم افتاده زیر قدمت

روضه

وقتی غبار غم تو تو صحن باغچه مون نشست
