
آرشیو مطالب حسن خلج


عهد من و دلدار من عهد قدیم است

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن

چه سخته تو مسیر رفت و آمد خدا ناکرده یک مادر بیافته

ای حسن تو نمونه حسن خدای تو

با آنکه حال و روز زمین زمان بد است

حسین جانم

بلا کشیده هجرم ستم رسیده هرمان

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن

در آسمان غربت من یک ستاره نیست

از جان خود اگرچه گذشته ام

ای قافله سالار زینب دیده بگشا

من اگر جاهل گمراهم

سرت روی نی جا میشه

زائر که به قبر تو رسیده

دوباره مرغ دلم پر بسوی عشق کشید

پیاده آمدم آقا ببین که می لنگم

ای عشق خانه سوز به فرمان کیستی

زینب زینب یا زینب
