
آرشیو مطالب حسن خلج


ای ماهی غرق خونم

سحر چون پیک غم از در درآید

فاطمه گویا ترین فریاد عشق

دعای ندبه

اینجا که عطر آگین به بوی مشک و عود است

زبان خامه ندارد سر بیان فراق

ز جا خیز و بین ای جوانی زینب

از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم

زیارت اربعین

اگرچه غم دل من را به داغ مهمان کرد

فاتح شامم و باز آمدم از شام

روضه

انقده بی تو گریه کردم

کاشکی خاک حریم حرمت می بودم

حالا درست یه عمره که

دو نگاهی که کردی ام همه عمر

به نام خالق یکتا

دل از دست عشقت امانی ندارد
