
آرشیو مطالب حسن خلج


مگذار مرا در این هیاهو آقا

روضه

تنش را با دم تکبیر بردند

بسوزان هر طریقی می پسندی

روز اربعین هفتاد و دو تن شد

زیارت اربعین

سحر چون پیک غم از در درآید

ای تنها همدم من محرم من

بعد یه عالمه بلا

پریدم به هوایت پریدنی که مپرس

کائنات افتاده دام علی است

باید که تو را پیمبرت گفت

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

یا رب سببی ساز

انگار روبروی حرم ایستاده ای

برای آنکه بیابیم ما خدایت را

بی کس و خسته در این شهر

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
