
آرشیو مطالب حسن خلج


بابا از دار دنیا تو و عمه ام رو دارم

ای شامم را تو سحر از چه دگر سخن نمی گویی

میخوام امشب برای تو چشامو دریا کنم

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت

چشم انتظار لعل لب خیزرانی ام

از داغ لب به هم زدنت

مادرت منتظرت مانده چرا خوابت برد

روضه امام حسن

گفتم به بلبلی که علاج فراق چیست

ای عشق خانه سوز به فرمان کیستی

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

بچمو زد روی دستم

کیستم من پیشوای چهارم اهل یقینم

برای آنکه بیابیم ما خدایت را

دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود

بی کس و خسته در این شهر

در چشم حسین از همه کس ناز تر است

تو را آورده ام اینجا که مهمان خودم باشی
