
آرشیو مطالب حنیف طاهری


خیال روی تو در هر طریق

ای که در سینه ی هر خسته دلی

پسرم ای پسرم

تو را من می شناسم بی قرینی

دارم عاشقی رو نفس میکشم

گشودی چشم در چشم من

تا که به تمنای وصال تو یگانه

ای دل غلام شاه جهان باش

ای گردش چشمان تو سرچشمه هستی

علی علی علی موسی الرضا

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید

صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام

ساربان آرام قدری آهسته

واویلا علی الحسین

برا بقیع صحن و سرا میسازیم

همه ی التماس چشمای ترم

تو غریب مادری من عزیز مادرم

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد
