
آرشیو مطالب حنیف طاهری


چه شود به چهره زرد نظری برای خدا کنی

زرهم پشت ندارد به تو پشتم گرم است

ای فدای تو جن و روح بشر

زهرا جان بیا کنار من

اشهد ان لا اله جز خدای دین تو

دل و دین و عقل و هوشم

ستاره سحر منی آقا

وسط روضه تو قد کشیدم

آه مادر مگر گناه تو چه بوده

تو غریب مادری من عزیز مادرم

یا کریم گنبد تو ام

برا بقیع صحن و سرا میسازیم

همه ی التماس چشمای ترم

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد

ای دل غلام شاه جهان باش

بی همگان به سر شود

باز هم در بدر شب شدم ای نور سلام

قلندرم قلندرم اسیر عشق حیدرم
