
آرشیو مطالب حنیف طاهری


خون خوردم و کس نشد ز دردم آگاه

نوکری برازنده ما آقایی برازنده تو

مرا که بی قرار میکند حسن

گفتم به فلک که گشت مهموم حسن

شاهنشه جود و کرم آقام حسن

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو

یا حسن ای مرد پر از درد و غم

یا اهل عالم ما گدای مجتباییم

وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند

فدای جود کسی هر آنچه را بخشید

امشب داره صداش میاد

سرت کو به دامن بگیرم

ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم است

یا حسن عزیز زهرا

دل و دین و عقل و هوشم

حدیث حسن تو چون گفته ام

الا قبله عالم تمام کس و کارم

هوای حرم هوای حسین
