
آرشیو مطالب حنیف طاهری


راه افتادن تو این صحرا

من فدای حنجر خشکت

صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است

روی نی هایی ای ماه تابان زینب

بی عنایات شما خضر شدن ممکن نیست

تو چشمام بارونه

هوای حرم هوای حسین

سخن آهسته می گویم مبادا بشنود زهرا

نفرین به تو ای فرات به موجت به بسترت

نخوانیدم مگر در پرده غم

میسوزی جلو چشام

ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد

یا رازق الطفل الصغیر یا الهی

کجا خفتی آیینه من

خبر آمد که یلی می آید

سلام احمد سلام داور

قمر دلم که وجود تو شده پاره

پسر می رفت میدان و پدر آهسته آهسته
