
آرشیو مطالب حنیف طاهری


ای که در سینه ی هر خسته دلی

پسرم ای پسرم

تا که به تمنای وصال تو یگانه

دارم عاشقی رو نفس میکشم

تو را من می شناسم بی قرینی

گشودی چشم در چشم من

ای دل غلام شاه جهان باش

ای گردش چشمان تو سرچشمه هستی

علی علی علی موسی الرضا

به خنده تو غمی در دلی نمی ماند

خواهر نگو خاکستر خواهر می آید

سلام ای برتر از ایوب صبرت

شبی دراز شبی خالی از سپیده منم

ساربان آرام قدری آهسته

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید

صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام

واویلا علی الحسین

شام روشن از جمال زینب کبری است
