
آرشیو مطالب حنیف طاهری


صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است

بی عنایات شما خضر شدن ممکن نیست

تو چشمام بارونه

بهونه میگیره دل

جنگ آوری ات شیوه ای از دلبری ات بود

سلام احمد سلام داور

ولدی علی

قمر دلم که وجود تو شده پاره

نفس میزنم برای شنیدن روضه های

پسر می رفت میدان و پدر آهسته آهسته

خبر آمد که یلی می آید

دم غروبه به خدا منتظرتم

کجایی تا ببینی دیگه طاقتی ندارم

که رفته است که امشب سحر نمی آید

پدر آخر چرا دنیا به ما آسان نمی گیرد

شد غم به رویم منجلی

عمو جونم دلم تنگه

به روی اسب قیامم به روی خاک سجود
